زینب شدی که زینت شیر خدا شوی  /زینب اگر نبود محرم نداشتیم

یا زینب کبری بهترین تجلی «امن یجیب‌ها» با نام تو تمامی حاجات ما روا می شود بانو جان به صبر و بردباری ات قسمت می دهیم پناه امن ما شوید به قول شاعر چون که زینب شدی که زینت شیر خدا شوی یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست !

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، امروز چهارشنبه ۹ آذرماه ۱۴۰۱ برابر با ۵ جمادی‌الاولی مصادف با روز ولادت حضرت زینب(س) است  که روز «پرستار» نام‌گذاری شده است. حضرت زینب (س) را می توان انسان نمونه و الگوی صبر و بردباری در مقابل سختی ها و مشقات دانست؛ مقاومت در راه پاسداری از حریم دین،‌ کنترل نفس خود در برابر ناملایمات و ضعف نشان ندادن در مقابل دشمن  از جمله خصایص ایشان است که وی را الگویی خاص برای زن مسلمان قرار داده است،  شاعران آیینی کشورمان  با الهام از شخصیت قوی حضرت زینب (س) اشعاری را  سرودند که خواندن آنها در روز میلادشان خالی از لطف نیست.

رخت معرفت داده ثمر حیدر، ثمر زهرا

در ایجاد جهان دارد اثر حیدر، اثر زهرا

دلیل آفرینش هست اگر حیدر، اگر زهرا

ندا آمد در این خانه : خبر حیدر! خبر زهرا!

جلیله می رسد دیگر/ جمیله می رسد دیگر

جهالت خوار خواهد شد/ عقیله می رسد دیگر

فروغ چشم پیغمبر بر این خانه شده نازل

حدیث قدسی دیگر بر این خانه شده نازل

دوباره سوره کوثر بر این خانه شده نازل

محمد، باز یک دختر بر این خانه شده نازل

به دامن گل بریز امشب/  گل خنده رسان بر لب

 زمین را نورباران کن/ که آمد حضرت زینب

درخت بردبار روبروی بادها زینب

فهیمه، عالمه، معصومه و روح دعا زینب

نبوت مسلک و عبد ولایت آشنا زینب

بود ذکر همه کروبیان امروز یازینب

به طاق آسمان ماه او/ مسیر و شاخص راه او

یدالله، فوق ایدیهم/ یدالله یدالله او

که هست او؟ خواهر طوفان، که هست او دختر کولاک

مفسر زاده و تفسیر وحی خواجه ی لولاک

طنین خطبه اش تیری به قلب دشمن سفاک

جمالش در حجاب از دیدگان کور هر ناپاک

ندانم چیست این بانو/ ندانم کیست این بانو

حسین و مجتبا و فاطمه- یا - حیدر ثانیست این بانو

سلام ای مادر غم ها، درود ای عمه ی سادات

ثنایت می کنم هر آینه ای فاطمه مرآت

ببین دل ها چگونه باز افتاده به زیر پات

که گفته دست نامحرم به تو نزدیک شد، هیهات

تو ایوب بلا، زینب/ تویی ام البکاء، زینب

امان از شام و از کوفه/ امان از کربلا زینب

سری بر نیزه ها شد قاری قرآن تو عمه

تنی صد پاره در گودال شد حیران تو عمه

 حرم غارت شده، جان اسیران، جان تو عمه

سر عباس روی نیزه شد گریان تو عمه

اسیری ماجرا دارد/ غم و درد و بلا دارد 

۰۰۰ و دخت فاطمه بودن/ عبور از کوچه ها دارد

*****

وقت نزول رحمت حق از سحاب شد

یعنی که جام دیده ما پُر شراب شد

مستی ما به رتبه اعلی رسیده است

آن گونه که دل همه ما خراب شد

زهراترین ستاره زهرا طلوع کرد

نوری دمید و قبلگه آفتاب شد

بعد از طلوع مِهر رخش دل جلا گرفت

در ذره ذره‌های دلم انقلاب شد

امشب خدا برای علی حیدر آفرید

زیباترین دعای علی مستجاب شد

یک نیمه اش حسن شد و یک نیمه‌اش حسین

از شدت بزرگی‌اش عالی جناب شد

از بس که شأن و منزلتش پر بها بود

وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد

آمد ندا که نام دل آراش زینب است

این گونه شد که زینت بابا خطاب شد

قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید

از او سعادت دو جهان را طلب کنید

ما از ازل گدای پریشان زینبیم

شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم

با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس

یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم

ما را خرید و نوکر اربابمان نمود

ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم

طعم شراب کوثری او زبانزد است

مست و خراب باده جوشان زینبیم

با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود

ما قوم در به در، همه سلمان زینبیم

حجب و حیای دختر زهرا زبانزد است

تا روز حشر ما همه حیران زینبیم

مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود

مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم

او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد

دلداده‌های رزم نمایان زینبیم

*****

مانند مرد باشد اگر چه که خانم است

خون علی میان رگش در تلاطم است

او آمده زمین و زمان را تکان دهد

مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد

او آمده که با کرم کردگاریش

با نور خویش بر سر ما سایه‌بان دهد

او آمده که آیه‌ای از «هل اتی» شود

بر دست‌های خالی ما آب و نان دهد

او آمده که با نخی از تار چادرش

بر دوستدار فاطمه برگ امان دهد

او آمده که با نفس مصطفاییش

قد قامت نماز ولا را اذان دهد

او آمده پیمبر خورشید طف شود

در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد

او آمده که حق خودش را ادا کند

یعنی به راه عشق، دو تا نوجوان دهد

او آمده برای حسین خواهری کند

او آمده که خواهریش را نشان دهد

خواهر ـ برادری که عزیز دل هم‌اند

تنها همین دو عاشق و معشوق عالم‌اند

هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست

در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست

دار و ندار تو همه وقف حسین بود

مانند تو به پای برادر نبود و نیست

حتی تو از عصاره جانت گذشته‌ای

در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست

آیینه شکسته صحرای کربلا

مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست

بر شانه صبور تو بار رسالت است

مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست

در ذیل خطبه‌های فصیح تو گفته‌اند:

اصلاً کسی شبیه تو حیدر نبود و نیست

شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت

از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست

زینب شدی که زینت شیر خدا شوی

یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست

******

در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی

این بس بُوَد که عالمه بی معلمی

هر دختری که دختر زهرا نمی‌شود

هر بانویی که زینب کبری نمی‌شود

دار و ندار حضرت حیدر، مجلله

جز تو کسی که زینت بابا نمی‌شود

وصف و مدایح همه خاندانتان

در فهم و عقل ما به خدا جا نمی‌شود

پرونده زمین و زمان،زیر دست توست

بی اذن تو که نامه‌ای امضا نمی‌شود

صبر و ادب به پای تو قد خم نموده‌اند

این واژه‌ها بدون تو معنا نمی‌شود

دریا اگر مرکب و گل‌ها قلم شوند

یک شمه از فضائلت انشا نمی‌شود

عیسی به نام نامی تو می‌دهد شفا

بیخود مقام او که مسیحا نمی‌شود

شأن و مقام حضرت مریم ز مهر توست

بی مهر تو که بانوی دنیا نمی‌شود

صدیقه و زکیه و تندیس عفتی

تو گوهر مقدسه بحر عصمتی

آیینه تمام کمالات مادری

یادآور جلال و کمال پیمبری

مستجمع جمیع صفات علی تویی

یعنی تویی علی و علی تو، چه باوری؟

حیدر اگر به شهر علوم نبی در است

بانو! تو هم به شهر وصال حسین، دری

وقتی به روی دست نبی گریه می‌کنی

چشم انتظار دیدن روی برادری

در پای درس مادر خود پا گرفته‌ای

بیخود نشد که عالمه آل حیدری

علم لدنی تو گواه کمال توست

الحق که از سلاله زهرای اطهری

با نطق حیدری و بیانات فاطمی

ویرانگر قبیله شوم و ستمگری

با هر کلام خود به عدو تیغ می‌کشی

در رزم خود شبیه برادر، دلاوری

با قدرتت به قله دل‌ها علم زدی

فتح الفتوح آل علی را رقم زدی

*****

ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب‌ها

مدح و فضائل تو بُوَد از عجیب‌ها

با هر خطابه تو علی زنده می‌شود

مبهوت ذوالفقار کلامت خطیب‌ها

وقتی که با حسین خودت حرف می‌زنی

پیچیده می‌شود همه جا عطر سیب‌ها

ای یادگار فاطمه، علیا مخدره

زهرا نسب شدی که شوی از نجیب‌ها

وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است

اصلاً نیاز نیست وجود طبیب‌ها

با نام تو تمامی حاجات ما رواست

ای بهترین تجلی «امن یجیب‌ها»..

اسلام با حضور تو ریشه دوانده است

عالم از این شهامت تو مات مانده است

*****

زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم

از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم

زینب اگر نبود دگر کعبه‌ای نبود

باور کنید روح دعا هم نداشتیم

زینب اگر نبود، میان کتاب حق

جایی برای سوره مریم نداشتیم

زینب اگر نبود جهان کفر محض بود

نامی ز دین حضرت خاتم نداشتیم

زینب اگر نبود دگر حیدری نبود

شیر نبرد خط مقدم نداشتیم

زینب اگر نبود علی، فاطمه نداشت

آیینه نبی مکرم نداشتیم

زینب اگر نبود کرم زاده‌ای نبود

مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم

زینب اگر نبود به دنباله حسین

جایی برای واژه «جانم» نداشتیم

زینب اگر نبود تلاطم نداشتیم

قطعاً برای شور و نوا دم نداشتیم

این حرف آخر است که امشب قلم نوشت

زینب اگر نبود محرم نداشتیم

شکر خدا که از می ‌عشقش لبالبم

شکر خدا که شاعر دربار زینبم

*******

سلام بر من و اُم و اَب و برادر من

درود باد به ابنا و جد اطهر من

منم پیمبر خون خدای عزوجل

که وحی می‌دمد از نطق روح پرور من

مرا به تربیت حیدری کنار حسن

برای کرب و بلا پرورید مادر من

تنم سپر، سخنم ذوالفقار خشم علی

مصاف، بدر و احد، کوفه، شام، خیبر من

هماره بر گل روی عزیز زهرا بود

نگاه اول من تا نگاه آخر من

ز آفتاب قیامت اثر نمی‌ماند

اگر به حشر فتد سایه‌ای ز معجر من

منم پیمبر ثارالله و چهل معراج

به پیشباز بلا ثبت شد به دفتر من

کسی که بوسه به دستش زدی رسول خدا 

نهاد بوسه به پیشانی منور من

نگاه نافذ بابا به صورتم می‌گفت

به حق که فاطمه دوم است دختر من

شب ولادتم آغوش خود گشود ز هم

به بر گرفت مرا همچو جان، برادر من

قسم به خون شهیدان، پیام خون خدا

رسد به گوش همه نسل‌ها ز حنجر من

حسین داشت بسی پاس احترام مرا

نمی‌نشست علمدار او به محضر من

 

********

 

آن قدر عاشقیم که املا نمی‌شود

مستی ما که در قلمی جا نمی‌شود

زلف مرا به پنجره‌های ضریح عشق

طوری گره زدند، دگر وا نمی‌شود

باید که ناز داشت، کمی نیز غمزه داشت

هر دختر قبیله که لیلا نمی‌شود

آن کس که خاک پای مریدان میکده است

محتاج معجزات مسیحا نمی‌شود

«تاک» مرا به عشق تو در خم گذاشتند

حالا شراب می‌شود و یا نمی‌شود

ما مثل باده‌ایم شبی امتحان کنید

انگور زاده‌ایم شبی امتحان کنید

شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت

از حاجیان کعبه سبز شما نوشت

شکر خدا که دست قدر، دست سرنوشت

نام مرا شریف‌ترین خاک پا نوشت

صبح ازل به خاک تو پیشانی‌ام رسید

این سجده را فرشته به پای خدا نوشت

از ما سؤال شد که اسیر تو می‌شویم؟

ما خواستیم و آیه «قالو بلی» نوشت

بالای سر در حرم کبریاییش

نام تو را به خط خودش با طلا نوشت

یعنی تمام جلوه آل عبا تویی

آیینه تمام نمای خدا تویی

اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت

موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت

ای بارش همیشه سجاده‌های نور

در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت

بانو اگر به آینه‌ها سر نمی‌زدید

تاریکی همیشه‌ی دنیا ادامه داشت

در آسمان چهارم افلاک جا زدیم

آیات رد پای تو اما ادامه داشت

تا زندگی‌ات را به تماشا گذاشتی

آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت

ای آفتاب روشن شب‌های کربلا

ای زینب مدینه و زهرای کربلا

گفتیم آسمانی و دیدیم برتری

گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری

گفتیم دختر اسد الله غالبی

ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری

تو از زمان کودکیت تا بزرگیت

شیواترین مفسر الله اکبری

تو از کدام طایفه هستی که مستقیم

فیض از حضور علم خداوند می‌بری

بر شانه‌های سبز تو باز رسالت است

تو اولین پیمبر بعد از پیمبری

خورشید روی تو شرف مشرقین شد

یک نیمه‌ات حسن شد و نیمت حسین شد

ای ماورای حد تصور کمال تو

بالاتر از پریدن جبریل بال تو

از مادری چنین چنین دختری شود

هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو

غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده‌ایم

در انعکاس آینه‌های زلال تو

نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم

نامحرمان عشق کجا و خیال تو

از گوشه‌های چشم تو ساحل درست شد

محض رضای پای تو محمل درست شد

*****

تو زینبی و شیر زن بعد کربلا

تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا

زهرا، نبی، حسین و علی و حسن تویی

بانو تویی تو «پنج تن» بعد کربلا

ای سایه بلند اباالفضل بر سرت

ای بال جبرئیل گلستان معبرت

عباس هم رشیدی قد تو را ندید

از بس که سر به زیر بود در برابرت

شب زنده دار شام غریبان کربلا

دل بسته بر نماز شب تو برادرت

ای خطبه صدای تو نهج البلاغه‌ات

وی محمل بدون جهاز تو منبرت

هجده سربریده به دنبال چشم تو

هجده سر بریده نگهبان معجرت

ای قله نجابت توحید، جای تو 

عطر حضور فاطمه دارد حیای تو

 

******

خوب است که از زینب کبری بنویسم

از حضرت صدیقه صغری بنویسم

تا نقش ببندد به دلم نام عقیله

از آمدن دختر زهرا بنویسم

از حال و هوای قدم تازه رسیده

از پشت در و جمع گداها بنویسم

با کسب اجازه بنویسم خود زهرا

یا روی زمین شاخه طوبی بنویسم

وقتی شده چون فاطمه سر تا قدم او

شاید بشود ام ابیها بنویسم

تنها نه فقط چشم مدینه شده روشن

از روشنی چشم دو دنیا بنویسم

من منتظرم حضرت جبریل بیاید

یک اسم پر از عطر و مُسما بنویسم

جبریل کنار پر قنداقه رسیده

باید ملکی محو تماشا بنویسم

حالا که رسیده به علی مژده مولود

بگذار که من زینت بابا بنویسم

بانو به خدا زیر قدم‌های تو جنت

دستان تو را عرش مُعلی بنویسم

وقتی که به لبهای حسین آمده لبخند

بد نیست که یک چند تمنا بنویسم

هر چند که دیری ست تمنای من این است

از کربُ و بَلای شده امضا بنویسم

 

کد خبر 1236482

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha