تدابیر خواجه‌نصیر در تبدیل تهدیدات مغول به فرصت رشد علم

حمیدزاده، با اشاره به دوران زندگی خواجه نصیرالدین طوسی که مصادف با حمله مغولان و ویرانی‌های گسترده بود، به فعالیت‌های علمی این اندیشمند بزرگ جهان اسلام اشاره کرد و گفت: خواجه در پرتنش‌ترین شرایط تاثیرگذارترین آثار خود را نوشت.

گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان، فاطمه ضیافتی فرامرزی: خواجه‌ نصیرالدین طوسی را به سبب اشراف بر علوم زمانه خود، دانشمندی همه‌چیزدان می‌دانستند چراکه او در حوزه‌های مختلفی از علم ورود کرد و کتب و رساله‌های متعدد و جامعی را به رشته تحریر در آورد تا جایی که هرکدام از این آثار نه تنها در دوره‌ حیات خواجه که پس از آن و در ادوار آتی به عنوان یک منبع مورد استفاده سایر اندیشمندان و اهل علم قرار گرفت و البته که تا به امروز نیز همچنان این آثار محل بحث و مداقه اهل فن است.

اما به مناسبت پنجمین روز اسفند که در تقویم رسمی کشور به عنوان روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی شناخته می‌شود؛ بر آن شدیم با دکتر «مجید حمیدزاده» استاد حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی و معاون پژوهشی اسبق موسسه حکمت و فلسفه ایران گفت وگویی داشته باشیم و خواجه نصیرالدین طوسی را از نقطه‌نظر نگاه این پژوهشگر به مخاطب خود معرفی کنیم.

آنچه که در ادامه می خوانید بخش اول این گفت وگو است:

به عنوان نخستین پرسش از زمینه فعالیت خواجه نصیرالدین طوسی و ابعاد علمی او برای مخاطبان ما بگویید، به ویژه که خواجه در زمانه‌ای می‌زیست که مغول به ایران حمله کرده بود؛ بنابراین می‌توان گفت که هرگز حیات با آرامشی را تجربه نکرد اما با این وجود توانست دست به خلق چنین آثار بدیعی بزند. در این مورد توضیح بفرمایید

بله خواجه نصیرالدین طوسی در شرایط سختی زندگی می‌کرد اما توانست در عرصه‌های مختلفی تاثیرگذار باشد. در واقع خواجه از شخصیت‌های کم نظیر در فرهنگ اسلامی است و شاید از حیث جامعیت بعد از ابن سینا کسی به پای خواجه نصیر نرسیده و قابل مقایسه با او نباشد.

خواجه نصیرالدین طوسی شخصیتی عمیق و ذوابعاد بود. او در حوزه‌های مختلف از ریاضیات و نجوم گرفته تا فلسفه و طب دارای آثار و رساله‌هایی است و آنگونه که در تاریخ نقل شده نزدیک به ۱۶۰ تا ۱۹۰ اثر منسوب به اوست که از این میان بالغ بر ۱۰۰ اثر قطعا به او بر می‌گردد. خواجه نصیر در شرایطی این آثار را به رشته تحریر در آورده است که هیچ آرامشی بر جامعه حاکم نبود چراکه این دوره مصادف با حمله مغولان است. 

باید توجه داشته باشیم که از حدود سال ۶۱۶ قمری حمله مغول توسط چنگیز آغاز می‌شود و قتل و غارت و خونریزی‌ها و ویرانی‌ها اتفاق می‌افتد که ثمره آن نزدیک چهل سال جنگ است که سری اول آن زمان خود چنگیز به وقوع می‌پیوندد که گویا ماجرا از این قرار بوده است که بعد از ورود هیات تجاری از سوی مغولان، سلطان محمد خوارزمشاه با بی تدبیری و بی کفایتی دستور به کشتن آنها می‌دهد و بر همان مبنا نیز چنگیز آماده حمله به ایران می شود و شهرهای بخارا، سمرقند، خجند، نیشابور، همدان، ری، مرو، سبزوار، هرات و ... را مورد هجوم قرار می‌دهد. در دوران یاد شده خواجه نصیر حدودا بیست و یک ساله است.

اما تا سال ۶۱۹ چنگیزخان به مدت سه سال حمله می کند و پس از مرگ سلطان محمد خوارزمشاه پسرش جلال الدین این جنگ را با چنگیز ادامه می دهد که البته او نیز شکست خورده و به هند فرار می کند و در نهایت چنگیز در سال ۶۱۹ قمری هرات را تسخیر کرده و به چین بر می‌گردد؛ چنگیز سال ۶۲۴ قمری از دنیا می‌رود اما جانشینان او سال ۶۲۶ لشکرکشی دوم را انجام می‌دهند و باز هم این جنگ ادامه می‌یابد تا سال ۶۳۳ قمری که اصفهان را تسخیر می کنند و دوباره در سال ۶۵۳ لشکرکشی سوم رخ می‌دهد که با سقوط الموت و ویرانی کرمانشاه همراه بوده و در ادامه به بغداد رفته و در همین زمان سقوط خلافت عباسی رخ می‌دهد. در واقع می‌بینیم که خواجه نصیر که متولد ۵۹۷ و متوفای ۶۷۲ قمری است تقریبا از نزدیک ۷۵ سال زندگی‌اش، ۶۰ سال با جنگ همراه بوده و خواجه گویا هرگز عمری همراه با آرامش را تجربه نکرده است.

نکته قابل توجه اینکه با همه این مصائب، خواجه نصیرالدین طوسی در این دوران نَه تنها تحصیل کرد بلکه خدمات متنوعی نیز داشت؛ او ابتدا نزد پدرش که از علمای بزرگ بود و همچنین نزد داییِ پدرش درس می‌خواند. در ادامه نزد «قطب‌الدین مصری» معقول می‌خواند و سپس نزد « فریدالدین داماد نیشابوری» و بعد از آن نزد شیخ «معین‌الدین سالم بن بدران مصری» تحصیل را ادامه می‌دهد اما به جهت وضعیت ناامن و نگران‌کننده ناشی از حمله مغول که آسایش و امنیت را از بین برده بود خواجه در شرایط سختی به سر می‌برد.

از سوی دیگر فرقه اسماعیلیه در ایران آن زمان فعالیت گسترده‌ای داشته و در منطقه‌ای به نام «قهستان» قلعه‌ای داشتند که حاکم آن قلعه « ناصرالدین عبدالرحیم‌بن ابی منصور» بود و او از خواجه دعوت می‌کند تا نزد وی بیاید هرچند که رهبر اسماعیلی‌های آن زمان نیز سفارش کرده بود که از خواجه مراقبت کنند، لذا خواجه نصیر به این صورت وارد تشکیلات اسماعیلیه می‌شود و در آنجا فعالیت‌های علمی خود را ادامه می‌دهد. به این روال بود که در آن شرایط سخت خواجه نصیر توانست آثار متنوع و بدیعی را به رشته تحریر در بیاورد.

مهمترین آثار خواجه نصیرالدین طوسی در این دوران چه کتاب‌ها یا رساله‌هایی بودند و هرکدام از این تالیفات با چه موضوعی از سوی خواجه نوشته شدند؟

سه مورد از کتاب‌های مهم اخلاقی خواجه نصیرالدین طوسی در این دوران و البته به اشاره ناصرالدین نوشته می‌شود که از جمله آنها می‌توان به «اخلاق ناصری» اشاره کرد که نام این اثر نیز به همین جهت ناصری است چراکه به اشاره ناصرالدین نوشته شد. کتاب دیگر که آن نیز به سفارش ناصرالدین بود، «اخلاق محتشمی» نام دارد و سومین تالیف با عنوان «الادب الوجیز للولد الصغیر» در مورد تربیت فرزند است که این اثر نیز به اشاره ناصرالدین از سوی خواجه‌نصیر(ترجمه) می شود. دو رساله نیز از سوی خواجه نوشته می‌شود یکی در «تولی» و دیگری «تبری» و همچنین رساله ای در فضایل امیرالمومنین که در انتهای کتاب اخلاق محتشمی آمده است.

البته به طور کلی خواجه در حوزه اخلاق و عرفان، هشت کتاب دارد که سه مورد فوق در حوزه اخلاق بود؛ اما پنج کتاب دیگر در حوزه عرفان شامل آثاری چون «آغاز و انجام»، «اوصاف الاشراف»، «مراسلات قونوی»، «شرح اشارات ابن سینا»، «آداب المتعلمین» که این اثر بیشتر در حوزه اخلاق و تعلیم و تربیت است مثل همان اخلاق محشتمی و همچنین الادب الوجیز للولد الصغیر؛ بنابراین به یک معنا خواجه چهار کتاب اخلاقی و تربیت و چهار کتاب عرفانی دارد.

در این مجال اشاره‌ای هم به کتاب اخلاق ناصری می‌کنم که به درخواست ناصرالدین نوشته شد. گویا ناصرالدین از خواجه می خواهد کتاب «تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق» تالیف «ابن مسکویه» را ترجمه کند اما خواجه پاسخ می‌دهد که نمی‌شود این اثر را ترجمه کرد چراکه با ترجمه ساختارش بهم می‌خورد. خواجه می‌گوید: در عوض کتابی را تالیف می کنم که مشتمل بر همه آن موارد باشد و حتی آنچه که در آن کتاب نیست. بنابراین اخلاق ناصری با چنین عقبه‌ای نوشته می شود و جامعیت دارد به طوری که هم در اخلاق فردی، هم در تدبیر منزل و هم در اخلاق کشورداری و سیاست مدن مطلب دارد و این در حالی است که «تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق» ابن مسکویه فقط در مورد اخلاق فردی است. در واقع می توان اخلاق ناصری را یک دوره حکمت عملی کامل در فرهنگ اسلامی توصیف کرد. با این وجود برخی که اطلاعی ندارند یا کم‌اطلاع هستند در مورد کتاب اخلاق ناصری ایراداتی را وارد کردند.

ایراداتی که برخی به اخلاق ناصری وارد کردند منبعث از چه دیدگاه و نظراتی است؟

ببینید، به هرحال ابن مسکویه در کتاب «تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق» بیشتر سبک ارسطویی در کتاب «اخلاق نیکوماخوس» را اجرا کرده است؛ اما عده‌ای در این میان به خواجه نصیر حمله می کنند و می گویند اخلاق ناصری نیز تابع ارسطو است. اما چند پاسخ باید به این مطالب داد. نخست آنکه ارسطو سه کتاب در حوزه اخلاق دارد. یکی «اخلاق ادوموسی»، دیگری کتاب «اخلاق کبیر» و سومین مورد «اخلاق نیکوماخوس» که اثر اخیر را برای پسرش نوشته است. او در آنجا بر اساس این نظریه که محور فضیلت حد وسط است مطالبی را بیان کرده است، ارسطو اشاره می کند در برخی موارد ملاک فضیلت حد وسط نیست. این رویکرد در مورد محبت و برخی فضایل و برخی رذایل مطرح می‌شود. مثلا دزدی چه کم و چه زیاد بد است. در مورد خوردن می‌گوییم زیاد خوردن و کم خوردن خوب نیست، حد وسط خوب است.

حال عده‌ای فکر می‌کنند که ارسطو ملاک حد وسط را در مورد همه مسایل اعمال کرده است در حالی که او در برخی موارد تصریح کرده که در این رابطه به حد وسط قایل نیستیم مثل علم اندوزی؛ از سوی دیگر تقویت عقل نظری نیز مورد توجه ارسطو بوده است،  لذا آنچه که در عرف مشهور است نظر درستی نیست و خود ارسطو توجه به این مطلب دارد و همه جا را حد وسط نمی داند.

نکته دیگر اینکه به نحو حقیقی در بسیاری از موارد حد وسط فضیلت است چه ارسطو گفته باشد چه نگفته باشد. بنابراین اشکالی هم که به خواجه وارد می‌شود موجه نیست مضافا بر اینکه در برخی موارد فضیلت نیز حد وسط است اما حد وسط که ارسطو و خواجه مطرح می کنند حد وسط کمّی و ریاضی نیست بلکه کیفی است.

کمی فضای بحث را تغییر دهیم؛ با توجه به جایگاه رفیع خواجه نصیرالدین طوسی در عرصه علم و دانش، بزرگان و هم‌عصران وی و سایر اندیشمندان چه توصیفی از او و اندیشه‌اش و البته اخلاق‌اش داشتند؟
خواجه نصیر حقیقتا شخصیت بزرگی داشت تا جایی که کسی چون علامه حلی که خود از شخصیت‌های کم‌نظیر عالم اسلام بود و در فقه و اصول و فلسفه ذوالفنون است در فلسفه از شاگردان خواجه بود. علامه حلی در توصیف خواجه نصیر عبارت عجیبی دارد و او را سرآمد معاصران خود در علوم نقلی و عقلی معرفی می کند و می گوید: « خواجه بزرگوار در علوم عقلی و نقلی تصنیفات بسیار دارد و در علوم دین بر طریقه مذهب شیعه کتابها نوشت. او شریف‌ترین دانشمندی بود که من دیده‌ام». این تعبیری است که علامه حلی به کار می برد؛ علامه حلی که دایی‌اش «محقق حلی» است یعنی کسی که کتاب «شرائع الاسلام» را نوشته است. همچنین علامه حلی در مورد خواجه می‌گوید: «خواجه بزرگوار در علوم عقلی و نقلی تصنیفات بسیار دارد و علوم دین بر طریقه مذهب شیعه کتابها نوشت . او شریف ترین دانشمندی بود که من دیده ام».

اما شخص دیگری که می‌توان به او اشاره کرد «ابن فوطی» است که در تشکیلات بنی‌عباس در کتابخانه کار می‌کرده است و زمانی که هلاکو با راهنمایی خواجه به بغداد حمله می‌کند و آنجا تسخیر می شود؛ «ابن فوطی» با وجودی که حنبلی مذهب و خواجه نصیر شیعه است، به دستور خواجه آزاد می شود و او را در کتابخانه به کار گرفته و در واقع به دستور خواجه رئیس کتابخانه می‌شود. ابن‌فوطی، اما نزد خواجه نصیر درس می‌خواند و در مورد خواجه می‌گوید:«خواجه مردی فاضل و کریم و الاخلاق و نیکو سیرت و فروتن بود و هیچ گاه از درخواست کسی دلتنگ نمی شد و حاجتمندی را رد نمی کرد و برخورد او با همه با خوشرویی بود». 

همچنین محدث قمـی صاحب مفـاتیح الجنـان، در کتاب «تحفه الاحباب» در مـورد خـواجه نصیـر مـی نـویسـد : «نصیر المله و الدین، سلطان الحکماء و المتکلمیـن، فخر الشیعه و حجة الفـرقه النـاجیه استـاد البشـر و العقل الحـادی عشر».

کد خبر 1751464

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha